۱۳۹۱ آبان ۲۳, سه‌شنبه

نه به زندان دولتها


زندان جای انسانها و قفس جای حیوانات نیست.نه به زندان دولتها برای انسانها و نه به قفس و باغ وحش برای حیوانات.

آزاد زندگی کردن حق حیوانات و انسانها است.
 کسی که وجود زندان توسط دولتها را به رسمیت می شناسد در واقع بر سرکوب و کنترل آزادی فرد توسط دولتها مهر تائید می زند و دیر یا زود روزی همین حصار و زندان شامل حال خود یا عزیزانش خواهد شد.
 در جامعه ای انسانی و متکی به حقوق بشر و رعایت حقوق حیوانات و دفاع از محیط زیست ما باید خواهان جامعه ای بدون زندان باشیم که نشانه جامعه ای انسانی است. مخالف ارگانهای سرکوب دولتها مانند ارگانهای امنیتی و پلیسی و قضائی و قانون دولتها و زندان باشیم. ما آزادی را و آزاد زندگی کردن را حق هر انسان و حیوانی می دانیم.
خون و زندگی فعالین سیاسی زندانی از سایر مردم غیر سیاسی ( که به دلایل جرائم اجتماعی از نظر قانون موجود و حاکم ) در زندان بسر می برند رنگین تر و مهمتر نیست و هر زندانی سیاسی یا اجتماعی عزیزانی را در جامعه دارند که با بودن آنها در زندان مانند شمعی می سوزند و فشارهای روانی جسمی و اقتصادی زیادی را متحمل خواهند شد که در واقع کل جامعه آسیب می بیند.

به جای زندان می توان از آلترناتیو شیوه های اجباری آموزش دانشگاهی برای مجرمین کم سواد و بررسی و حل مشکلات زندانیان و...استفاده کرد.

می بایست  سرنوشت انسانهایی که در زندان هستند و سرنوشت خانواده آنها برایمان مهم باشد. 
اگرسرنوشت انسانهایی که در زندان دولتها هستند برایمان مهم نباشد چگونه می تواند سرنوشت حیوانات و محیط زیست برایمان مهم باشد?
می بایست در هر جامعه ای تشکلهای داوطلبانه شهروندی بر مراکز موجود قدرت ( در صورت وجود دولت ) و بر عملکرد آنان نظارت داشته باشند و ابزار سرکوب مردم مانند زندان را که برای به انقیاد در آوردن جامعه است از دستان دولتها خارج کرد و به آن مشروعیت نداد.
کسانی که از اعدام و زندان به هر دلیل دفاع می کنند در واقع در جنایات صورت گرفته دولتمندان به نوعی شریک هستند.
در واقع تنها دفاع فعالین سیاسی از نبود زندان برای خودشان و حذف زندان سیاسی به معنی آن است که صرفا به فکر منافع خود هستند و نسبت به مشکلات مردم در جامعه بی تفاوت هستند و از نگاه الیت گرایانه آنان ناشی می شود و خود را تافته جدا بافته از مردم عادی جامعه می دانند.
 فعالین سیاسی می بایست پاسخگو معضلات اجتماعی مانند وجود زندان در جامعه باشند و برای آن راه حل انسانی ارائه بدهند.
 وجود زندان خود هم یک معضل اجتماعی و هم نشانی از وجود دیگر معضلات اجتماعی است.
 حل معضل زندان با توجه به آسیبی که به جامعه می زند از وظایف فعالین سیاسی نیزمحسوب می شود.
می بایست نسبت به وجود کودکان خردسال که همراه با مادرانشان در زندان بسر می برند بی تفاوت نبود و از این آسیب جدی به کودکان جلوگیری کرد.
 چگونه می توان تضمین کرد که با زندانیان عادی و اجتماعی در زندان توسط زندان بانان رفتار غیر انسانی صورت نگیرد?
 چگونه می توان تضمین کرد که به زندانیان در زندان تجاوز نمی شود?
 آیا بر تاثیرات مخرب و لطماتی که زندان بر افراد و پیکر جامعه وارد می کند آگاه هستیم?
 زندانیان در زندان دچار بیماریهای جسمی و روحی می شوند که از لحاظ انسانی درست نیست و از طرفی دیگر در نهایت خود جامعه آسیب خواهد دید.
زندان به معنی انتقام دولت از زندانی است که نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه بر مشکلات اجتماعی می افزاید.


زندانی سیاسی را به جرم اندیشه و عمل سیاسی اش  به بند کشیده و زندانیان اجتماعی را به جرم عمل اجتماعی اش که قوانین دولتها , آن را ناهنجای اجتماعی می نامند به بند می کشند.
وقتی به یک زندانی در زندان تجاوز می کنند برای من مهم نیست که به خاطر اندیشه اش در زندان است یا به خاطر عملی اجتماعی اش که از نظر قانون و دولت جرم محسوب می شود و  برای من فرق نمی کند که آیا به خاطر دزدی برای لقمه ای نان در زندان است یا حتی آدم کشته است و تجاوز در زندان را غیر انسانی می دانم حتی برای کسی که شاید خودش یک عمل غیر انسانی انجام داده است.

وقتی زندانی به نام کهریزک یا قرچک ورامین وجود دارد و اعمالی غیر انسانی بر علیه زندانیان انجام می دهند برای من فرقی نمی کند که فرد زندانی , سیاسی باشد یا نباشد.

وقتی به زندانیان در زندان تجاوز می کنند و حتی زنان زندانی بچه دار می شوند در اثر تجاوز در زندان , برای من فرق نمی کند که سیاسی است یا غیر سیاسی .

وقتی کودکان به همراه مادرانشان در زندان بسر می برند برای من چه فرقی می کند که آن کودک مادرش سیاسی است یا غیر سیاسی. وقتی من زندان را حق هیچ انسانی نمی دانم پس بین انسانها تبعیض قائل نمی شوم
. برمبنای هیچ سنجشی نمی توان مجرم را عادلانه تنبیه کرد و چه کسی براستی از میان انسانها چنین صلاحیتی را دارد؟ 
 چرا زندان اصلا وجود دارد ؟ وجود زندان به نفع یا به ضرر کیست ؟ سود و ضرر زندان برای جامعه چیست ؟ حق زندانی کردن را چه کسی به عهده دارد و به نفع کیست ؟ چه آلترناتیو دیگری به جای زندان وجود دارد ؟ چرا زندان در قانون وجود دارد و هدف قانون گذار چیست و مجری این قانون کیست و چه کسی چنین حق مطلقی را به او داده است و اینکه پس خود قانون چگونه تدوین می شود و در جهت منافع کیست و چه کسی قاضی است و بر اساس کدام قانون و منافع چه کسی و با کدام صلاحیت حکم صادر می کند و چگونه مجازات با جرم مطابقت عادلانه پیدا می کند و آثار مخرب مجازات بر جامعه به لحاظ روانی چیست و اصلا چرا انتقام قانون یا جامعه از عمل فرد وجود دارد و نقش و تاثیر قانون انتقام بر جامعه چیست ؟ آیا انتقام جوئی قانونی در جامعه تبدیل به یک حق غیر قانونی و یا حتی عرفی برای فرد در جامعه نخواهد شد ؟

رئیس سازمان زندانها گفت:

"آمار زندانیان کشور تا اول سال 1390 به تعداد 220 هزار نفر بوده است و  در یک سال و نیم گذشته 55 هزار نفر به آمار زندانیان کشور اضافه شده است."

افزایش صدهزار نفری شمار زندانیان ایران در پنج سال اخیر

 

غلامحسین اسماعیلی، رئیس "سازمان زندان‌های کشور"، در گفت‌وگویی با خبرگزاری مهر که روز شنبه (۳ تیر / ۲۳ ژوئن) منتشر شده، ۴۳ درصد زندانیان ایران را مجرمان مواد مخدر و ۲۸ درصد زندانیان را سارقان اعلام کرد. این مسئول عالی قضایی همچنین از طرح انتقال ۷ زندان بزرگ کشور به خارج از شهرها که پیش از این توسط وزیر دادگستری جمهوری اسلامی اعلام شده بود سخن گفت و انتقال این زندان‌ها را نیازمند ۵۰۰ میلیارد تومان دانست.
در روز ۲۳ خرداد (۱۲ ژوئن) غلامرضا سعیدی، قائم مقام وزیر دادگستری، از وجود هفت میلیون پرونده قضایی و همچنین ۲۵۰ هزار نفر زندانی در ایران خبر داده بود.
به گفته رئیس سازمان زندان‌های کشور سرانه نگهداری از هر زندانی در ایران روزانه ۵ هزار تومان است. این مقام سازمان زندان‌ها پیش‌تر رقم استاندارد سرانه نگهداری از هر زندانی در ایران را دو برابر رقم فعلی عنوان کرده بود.
افزایش سالانه ۲۰ درصد به شمار زندانیان
جمعیت زندانیان ایران در سال ۱۳۹۱ در حالی به حدود ۲۵۰ هزار نفر رسیده است که به گفته معاون قضایی سازمان زندان‌های كل كشور، در سال ۱۳۸۶ تعداد زندانیان ایران ۱۵۸ هزار و ۳۵۱ نفر بوده است. بر اساس آماری که پیش‌تر خبرگزاری مهر منتشر کرده بود، قبل از انقلاب سال ۱۳۵۷ جمعیت ایران ۳۶ میلیون نفر و شمار زندانیان آن حدود ۱۰ هزار نفر بوده است. به گزارش‌ "سایت قانون"، جمهوری اسلامی ایران جزو هشت کشور اول دنیا از لحاظ تعداد زندانیان قرار دارد.

در روزهای گذشته غلامعلی محمدی، معاون قضایی سازمان زندان‌های كشور، نیز به خبرگزاری دولتی ایران، ایرنا، گفته بود سالانه ٢٠ درصد به جمعیت زندان‌ها در ایران اضافه می‌شود و این امر باعث شده كه جمعیت زندانی‌ها سه برابر بیشتر از ظرفیت زندان‌ها باشد.
این در حالی است که روزنامه "ایران" در آبان ماه ۱۳۸۶ به نقل از جابر بانشی، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان شيراز، گزارش داده بود که سالانه ۶۰۰ هزار نفر به زندان‌های ایران وارد و از آن‌ خارج می‌شوند كه نيمی از آن‌ها كمتر از ۱۰ روز در زندان بسر می‌برند. بر اساس این گزارش در سال ۱۳۸۶ حدود ۳ ميليون نفر از کل جمعيت ایران را خانواده‌های زندانيان تشكيل می‌داده‌اند. خبرگزاری مهر در مرداد ماه ۱۳۹۰ گزارش داده بود که ۲۹ درصد تمام آزاد شدگان از زندان در ایران دوباره دستگیر و زندانی می‌شوند.
 آمار زندانیان ثابت وعلنی در سال 1385 حدود 177 هزار نفر بود که در 71 زندان رسمی به سر می بردند. بنابراین تعداد زندانهای رسمی نیز باید بیش از 71 زندان شده باشد و تعداد زندانهای مخفی نیز باید بیشتر شده باشد.


چند سال پیش که فقط آمار زندانیان در ایران یک و نیم برابر میانگین جهانی بود , آمار پرونده های دادگستری سالانه 6 تا 7 میلیون و آمار زندانیان نسبت به قبل از انقلاب 32 برابر و مجازات تنها 400 نوع جرم در ایران زندان بود و اینک معلوم نیست که تعداد
پرونده های دادگستری سالانه چند میلیون افزایش داشته است?
 در تعریف جرم در قوانین ارتجاعی و ضد انسانی ج.ا آمده است : هر فعل یا ترک فعلی که توسط قانون برای آن مجازات تعیین شده جرم محسوب می شود. در واقع با چنین تعریفی از جرم دست خودشان را باز می گذارند برای سرکوب بیشتر مردم.
در تعریف زندان در قوانین ج.ا اینگونه آمده است : زندان محلی است که در آن متهمان و محکومان با قرار یا حکم کتبی مقام قضائی موقتاً برای مدتی معین و یا به طور دائم به منظور اصلاح و تربیت و درمان نارسائی ها و بیماریهای اجتماعی و تحمل کیفر نگهداری می شوند.
اتفاقاً این تعریف زندان در قوانین ج.ا با واقعییات اصلاً هم خوانی ندارد ( و فقط در جهت مشروعیت بخشیدن به زندان در قوانین آمده است) چراکه 1- بسیاری از کسانی که توسط نیروهای امنیتی دستگیر و بازداشت شده اند بدون قرار یا حکم کتبی مقام قضائی و در بسیاری از موارد با ضرب و شتم یا همراه با خبر مرگ و یا تجاوز جنسی به فرد دستگیر شده بوده است . 2- در طرح امنیت اجتماعی که با ضرب و شتم و سلب امنیت توسط پلیس همراه بود ما هیج نشانی از اصلاح و تربیت و درمان نارسائی ها و بیماریهای اجتماعی نمی بینیم بلکه خود پلیس و مقام قضائی عامل نارسائی ها و بیماریهای اجتماعی بوده اند و خود مانند بزهکاران عمل کرده اند.
پس زندان ج.ا را در واقعیت امردر شرایط کنونی می توان اینگونه تعریف کرد : زندان محلی است که فرد مظنون معمولاً بدون حکم وشبانه با هجوم به خانه و خانواده اش با شلاق و ساطور و اسلحه با ضرب و شتم زخمی شده و توسط پلیس مامور امنیت ، سلب امنیت شده و در خیابان با آفتابه در گردن یا سوار بر خر، به شکل وحشیانه ای گردانده می شود و سپس بعد از ایجاد ترس در جامعه فرد مظنون به نقطه نا معلومی برده می شود و پس از آزار, اذیت و شکنجه ، اگر اعدام نشود ، در یک مکان به نام زندان که مکانی غیر انسانی ، محصور که مثل قفس است ، فرد برای مدتی معلوم یا نامعلوم ، موقتی یا دائم ( تا هر وقت که دلشان بخواهد ) تا زمان پایان دوران زندان ( تا دستگیری مجدد ) یا اعدام ، به منظور تنبیه و ارعاب جامعه نگهداری می شوند تا فرد علاوه بر مجازات ، توان و سلامتی اش گرفته شده و با سلب آزادیهای فردی و اجتماعی او به خاطر رعایت نکردن قوانین رژیم حاکم یا به علت تعرض به حقوق دیگران (خارج از باند های مافیایی رژیم ، جراکه تعرض کردن به حقوق دیگران نیز در انحصار رژیم است و فقط باید در خدمت رژیم باشد) معمولاً به مدت طولانی محبوس می شود به طوری که دیگر زندانی مالک جان ، سلامتی و اراده خودش نخواهد بود.
زندانی سیاسی را نیز می توان با توجه به نوع برخورد امروزه رژیم اینگونه تعریف کرد :
افرادی که نسبت به مسائل جامعه و جنایات رژیم بی تفاوت نیستند یا مشکلات صنفی دارند یا به دنبال حقوق کارگران ، زنان ، دانشجویان ، معلمان یا اقلیتهای قومی و مذهبی هستند یا وبلاگ نویس یا روزنامه نگار یا معترض هستند، پس مظنون تشخیص داده می شوند و در نتیجه تهدیدات نرم محسوب می شوند که ماموران امنیتی رژیم معمولاً بدون حکم به خانه یا محل کار آنها یا در خیابان هجوم برده و با ضرب و شتم فرد مظنون به تهدیدات نرم به شکل سخت و خشن دستگیر شده و به نقطه نامعلومی برده می شوند و پس از شکنجه توسط سربازان گمنام امام زمان و اعتراف (به هر آنچه که نیز نکرده اند)، با پرداخت وثیقه آزاد شده ( تا دستگیری بعدی ) و کلاً برای کوتاه مدت یا بطور طولانی مدت نگه می دارند یا اعدام می کنند.
هدف از زندانی کردن افراد سیاسی یا مظنون به سیاسی بودن یا حتی خواست صنفی داشتن و... آن است که علاوه بر اینکه در جامعه رعب و وحشت ایجاد می کنند بتوانند جنبش ها را به عقب نشینی وا دارند و هم اینکه هدفشان آن است که اساساً در هم بکوبند جسم و روان فرد را با شکنجه و فشار ، به طوری که فرد یا گوشه انزوا گزیند و پی زندگی خود رود، یا خودکشی کند یا تسلیم شود ، یا آنچنان دچار بیماری روحی و یا جسمی اش کنند که پس ازاعترافات با شکنجه و پرداخت وثیقه سنگین آزاد شده و قبل از دستگیری مجدد یا مشغول دوا و درمان خودش باشد ونتواند مثل گذشته کارائی مبارزاتی داشته باشد یا فرد را با فشارو آزار مجبور به خروج از کشور می کنند.
کارکرد و عملکرد زندان و نتایج و تاثیراتش بر روی فرد و جامعه : زندان قدرتی تمام و کمال را بر زندانیان وارد می کند و ساز و کارهای درونی خود را در سرکوب و مجازات دارد. تمامی روش هائی را که در سایر ساز و کارهای انظباطی یافت می شوند به حداکثر شدتشان می رساند و آزادی فرد و وقت او را در اختیار دارد و آنچنان فشار و کنترلی را بر زندانی وارد می کند که نه فقط در یک روز بلکه در توالی روزها و حتی سال ها می توان زمان خواب و بیداری ، زمان فعالیت و استراحت ، نوبتها و مدت غذا خوردنها ، کیفیت و جیره غذاها ، استفاده از گفتار، حتی تقریباً استفاده از اندیشه را برای انسان تنظیم وتحمیل می کند. در یک کلام کنترلی که تمامی انسان و تمامی انسان و تمامی توانائی های جسمی و روحی وجودش را و زمانی که ازآن اوست به تصاحب درمی آورد.زندان محلی است که دیگر فرد مالک آزادی خویش نیست و هر تجاوزی به حقوق او می تواند صورت بگیرد. زندانی اسیری است که دیگران مالک جان و سلامتی او هستند. زندان از مجموعه افرادی که گرد می آورد جامعه ای نو می سازد و گاه تاثیرات آن ، چنان بر زندانی زیاد است که پس از آزادی بعضی ترجیح می دهند که بقیه عمر را در زندان بسر ببرند. محروم کردن یک شهروند و خانواده اش از هر آنچه که برایشان گرامی است و بودن یکی از اعضای خانواده در زندان و ایجاد مشکلات در امرار معاش و مسائل عاطفی و ... ، فقط تنبیه برای یکنفر نسشت ، بلکه اجحافی است که به او و مخصوصاً در حق خانواده اش روا داشته می شود و مخصوصاً در ایران به دلیل فقر زیاد و نبود حمایتهای اجتماعی از خانواده زندانیان و...، مشکلات زیاد و گاه فاجعه باری را برای خانواده زندانیان ایجاد می کند و کسی در این رابطه پاسخگو نیست.
 "کودکان زندان" اغلب کودکانی هستند که در دوران حبس مادر میان سایر زنان مجرم متولد و همان‌جا بزرگ می‌شوند. "کودکان زندان" از ابتدا فقط جرم و مجرم می‌بینند. عادی‌ترین مفاهیم برای آنها بیگانه است. کودکان زندان خیابان را نمی‌شناسند. از نظر آنان پارک وجود خارجی ندارد. کنجاویشان لابه‌لای میله‌های زندان محبوس می‌ماند، سرخورده می‌شود، می‌میرد. در زندان حتی لیوانی برای شکستن وجود ندارد تا بچه‌ها بفهمند که شکستن چیست.کودکان زندان بازی را نمی‌شناسند.
زندان فرار از حل معضلات اجتماعی و قرنطینه کردن کسانی است که به آن دچار شده اند ، درست مثل کسی که به ایدز دچار شده است و به جای درمان او را زندانی کنند ، حتی کسی که قتل می کند در حالت عادی بسر نمی برد ، اینکه چه عاملی او را به اینجا کشانده بحث اصلی است ، چراکه آن فرد دچار یکسری مشکلات و معضلات اجتماعی شده است. زندان برای جامعه پر هزینه است و بازتولید کننده بزهکاری و مرکز آموزش غیر حرفه ای هاست. یکی از بزرگترین اشکالات مجازان زندان ، غیر قابل برگشت بودن آن است و در صورت اشتباه بودن رای و نظر دادگاه ، عمر گذشته دیگر بر نمی گردد و غیر قابل جبران است. تا آنجا که امکان دارد مجازاتها باید به گونه ای باشند که قابل برگشت باشند در صورتی که زندان چنین خصوصیتی ندارد.در همه جا این قانون است که جرم را تعریف می کند و مجرم را مشخص و مجازات را تعیین می کند.از آنجا که قوانین در خدمت حاکمیتها است و دارای منافع و شرایط یکسان فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی نیستند، در نتیجه تعاریف جرم در کشورهای مختلف متفاوت است. تعریف جرم باید مشخص و محدود باشد و این تعریف باید توسط مردم صورت بگیرد و نه حاکمیتها و حداکثر مجازات باید مشخص باشد و قابل برگشت در صورت اشتباه بودن , برمبنای چه سنجشهائی می توان مجرم را عادلانه تنبیه کرد و چه کسی براستی از میان انسانها چنین صلاحیتی را دارد؟ به جرم حکومتگران چه کسی می تواند رسیدگی کند ؟ راه کاهش جرم در جامعه از بین بردن مشکلات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی است. رابطه زندان با قانون ، رابطه ای است تنگا تنگ و مجازات زندان را قوانین تعیین می کنند و قوانین همه جا به نفع طبقه حاکم یا نمایندگان آنها در مجالس تدوین می گردد. قوانینی که قرار است در مورد خود ما مردم اجرا شود هیچ نقشی در تدوین آن قوانین نداریم. قوانین باید توسط خود مردم نوشته شود و نه حاکمیتها و ما باید به قوانینی احترام بگذاریم که در مورد ما اجرا می شود ولی خود ما در تدوین آن هیچ نقشی نداریم و طبیعتاً این قوانین در خدمت مردم نخواهد بود ، بلکه مردم در خدمت قوانین حاکمیت خواهند بود و قوانینی برای حکومتگران وجود ندارد و قانون در مورد آنها اعمال نمی شود. به عنوان مثال چاقو کشی جرم است اما فقط برای مردم ، چراکه در وقایع و مبارزات خیابانی دیدیم که چاقوکشان خامنه ای با چاقو و دشنه به مردم حمله کردند و بسیاری را زخمی و مجروح کردند ، ولی در مورد آنها قانون مجازات چاقو کشی نه تنها اعمال نشد بلکه مورد تشویق رهبر جنایتکار و ارتجاعی ج.ا قرار گرفتند.اگر بتوانیم از همین امروز حول خواست نابودی و حذف زندانها در جامعه یک جنبش عظیم سیاسی ، اجتماعی ایجاد کنیم ، آن موقع این جنبش حداقل می تواند مانع و کند کننده ابزار سرکوب حاکمیتها باشد و یا مثلاً بعد از سرنگونی ج.ا و احیاناً پیاده شدن سیاستهای اصولی و پایه ای این جنبش دموکراتیک در قوانین ، با تغییرات اساسی و ریشه ای در ساخت قدرت سیاسی ، تغییر قوانین و وضع قوانین توسط مردم و نه حاکمیتها ، محدود کردن تعریف جرم ، فقر زدائی از جامعه به لحاظ فکری ،فرهنگی، اقتصادی و نیاز جنسی ( نگاه کنید به صفحه حوادث تا نقش این 4 مورد فقر را در بدبختی ها و جنایات ببینید) ، استفاده از آموزش و بالا بردن سطح آگاهی و فرهنگی جامعه و اطلاع رسانی از طریق وسایل ارتباط جمعی و آزادی گردش اطلاعات ، استفاده از دارو درمانی و گفتار درمانی و خدمات پزشکی رایگان در رابطه با بزهکاری ، آزاد بودن در حق انتخاب برای زندگی یا عدم زندگی مشترک و عدم سختگیری قوانین (در این زمینه نگاه کنید به صفحه حوادث تا به عمق فاجعه سختگیری قوانین در این زمینه پی ببرید) ، ایجاد انواع انجمنهای دموکراتیک و کانونهای حمایتی و مددکاری مردمی در مقابله با مشکلات و معضلات اجتماعی ، مبارزه همگانی با فرهنگها و سنن عقب افتاده و خشونت های اجتماعی ، تعمیق آزادی بی قیدوشرط سیاسی و اجتماعی ، وجود آزادی گفتار و رفتار فردی و جمعی ، افزایش امکان تفریح و شادی مردم ، افزایش مسافرت طولانی به خارج از کشور و افزایش مسافر و توریست به ایران به منظور تبادل فرهنگی ، حمایت دولتی و مردمی از کسانی که خود را در جامعه و یا خانواده بی پناه حس می کنند ( نگاه کنید به صفحه حوادث ) آموزش حرفه ، ایجاد اشتغال و انواع تخصصها و... می توان مشکلات ، معضلات و خشونتهای اجتماعی را کاهش داد.و اختیارات نامحدود مجازات را از قوانین سلب کرد و شکنجه و زندان را به گور تاریخ بسپاریم. ما با برخورد با علتها و نه معلولها و ریشه یابی مشکلات و معضلات اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی می توانیم جامعه ای انسانی را بنا نهیم.


پارسال سید هاشم خواستار ,  معلم بازنشسته و  عضو کانون صنفی فرهنگیان خراسان، با انتشار نامه‌ای به مواردی اشاره می کند از جمله :
1- آنطور که زندانیان ابراز می دارند آمار زندانیان بیش از 13هزار است که در خیلی از قسمت‌های زندان هر انسان کمتر از یک متر مربع مساحت دارد که این مساحت برای یک راس گوسفند در طویله است در بند قرنطینه و بند 4 و بند 5 به خاطر کمبود جا به صورت کتابی بسیار فشرده می خوابیدیم در 5/3 متر طول 12 نفر می خوابیدیم یعنی هر نفر یک موزاییک 30 سانتی متری داشتیم .
2- اعدام زندانی ها به صورت مرتب و دسته جمعی صورت می گیرد و در هیچ نشریه و رادیو و تلویزیون وحتی تلوزیون مدار بسته زندان منعکس نمی شود اثرات بسیار سویی نه تنها برای زندانیان که برای کارمندان زندان داشته و در آینده باعث مشکلات روحی و روانی و سرطان برای آنها خواهد شد .
4- کتک کاری و ضرب وشتم شدید زندانیان که به هر دلیل به وسیله نیروهای گارد ویژه صورت می گیرد باعث فشارهای روحی و روانی بر تمام زندانیان و کارمندان زندان و سربازان شده که در ایجاد جامعه نا سالم و تداوم این جامعه نا سالم بسیار موثر است .
5- استفاده از گاز اشک آور و فلفل برای زندانیان به اصطلاح شرور که سایر زندانیان نیز بی نصیب نمی مانند. و تالمات روحی شدیدی برای زندانیان و کارمندان زندان ایجاد کرده که اثرات سوء آن بر روی خانواده و جامعه بسیار شدید است .
5- دیدن و شنیدن زندانیانی که مرتب بر اثر فشارهای درونی و روحی خود زنی و خودکشی و حتی لب هایشان را سنجاق و یا می دوزند که اثرات سویی بر جامعه زندان و جامعه بیرون از زندان می گذارد .
6- دیدن زندانیان مریض جسمی و روحی که باید در بیمارستان و یا در بهزیستی و یا در خانه شان پرستاری و نگهداری شوند و دیدن زندانیانی که نزدیک 20 سال و یا بیشتر است در زندان می باشند .
9- هپاتیت و ایدز در بین زندانیان وجود دارد بدون اینکه آموزش های لازم جهت عدم گسترش به دیگران داده شود. شپش که بیداد می کند

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر